محمد نيكانمحمد نيكان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

نیکان تک ستاره شبهای من

بازم دندونپزشكي

1393/5/22 12:50
نویسنده : مامان مرضیه
262 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسركم سلام .2 روز پيش از مزون امدم خونه بابابايي عصر تو خونه خواب بودي خلاصه آمدم ديدم چشات قرمزه و ضاهرا گريه كرده بودي از دندون درد بابايي شربت داده بود بهت اما هر 2 دقيقه ميگفتي مامان شربت بده .منم شب بايد سفره عقدمو جمع ميكردم تو رو هم با خودم بردم كه دندون درد يادت بره اما همش ميگفتي مامان بغل .خدا رو شكرخسته شدي  تو ماشين خوابت برد و دندون درد يادت رفت وسط شب يه بار باز گفتي شربت.روز بعدش ديگه چيزي نگفتي.اما عصر رفتيم دكتر عكس نوشت كه هر كار كرديم نشد كه نشد يعني نزاشتي تا فيلمو ميزاشت تو دهنت انگار ميخواي بالا بياري .خلاصه برا فرداش نوبت داد يعني ديروز عصر  .منو تو رفتيم بابا كه كار داشت .مامان دلم كباب شد همش ميگفتي مامانم باشه به زور خودتو نگه داشتي و تا نشستي گفتي آب ميخوام آب مي خوام .همش ميگفتي ليزر نكني يا ليزر نكني .خانم دكتر ميگه ليزر يهني چي من كه ليزر ندارم ببين عزيزم اين جارو برقيه كرم دندونتو جارو ميكنه .با صداي  بغض آلود به خانم دكتر ميگي اگه ليزر كني باهات قهر ميشم ها .منو ميگي موندم بخندم يا به حال پسر معصومم بگريم.يه دندون روكش كناريشم كشيده شد.اما واقعا خوب تحمل كردي .هر چي ميياورد سمت دهنت مي گفتي اين چيه .اينقدر حرف ميزدي وسط كار يه موقع گفتي كي تمام ميشه خانم دكتر گفت اون عقربه رو ميبيني برسه بالا تمام ميشه .اي جونه مامانننننننننننخانم دكتر ميگفت مثل بن 10 دهنتو باز كن تو هم تا مي تونستي باز ميكردي .خونه امديم به بابايي ميگي من بن 10 بودم.
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان رقیه
29 مرداد 93 8:15
وای مرضیه ما که یه دندون از پویا درد زیادی داشت هر کاااااار کردیم ننشست رو صندلی!!! آخرشم دکتر کندش!!! تحمل نداره اصلن این بچه پیش کدوم دکتر میبریش؟ ما بردیم دندانپزشک کودک تو دارالشفا امام حسین
مامان مرضیه
پاسخ
سلام دوست جوني .نيكان ما كلا تحمل دردش بالاست البته اين دفه يه كم شلوغ بازي در آورد اما بعد ديد چاره اي نيست تحمل كرد.تازه اين دندونه چهارمش بود كه روكش كرد يكيشم كه خيلي داغون بود كشيد.240 هزار تومن پول دادم برا دندونه شيري.آره منم كلنيك دانپزشكي امام حسين ميبرم.دكتر انوشه راشد
مامان رقیه
3 شهریور 93 10:58
آره ماهم همونجا بردیم . میخواست بکنه دندونو یه اداایی درآورد که 3 بار بیچاره اونابزارو از این دستداد اون دست که شاید بتونه درست کارشو بکنه بد بچه ای هست لامصب
مامان
10 شهریور 93 8:51
سلام .کجایین ؟ قربون نیکان جان برم ، انشاالله دندوناش زودی خوب بشن . ما که علی اصلا نمیاد دکتر حتی دندوناشو ببینه .
مامان
10 شهریور 93 8:54
نیکان هنوز مهد میره ؟ منظورم تابستونه؟ امسال میره پیش دبستانی ؟؟
مامان مرضیه
پاسخ
سلام عريرم بله مهد ميره تابستونم.بله پيش 1
مامان
10 شهریور 93 8:56
چرا سن شمار وبلاگو فعال نمی کنید؟؟؟؟/
مامان رقیه
13 شهریور 93 8:57
حااااااااااااااااااااااااااضرررررررررررررررررررررررررررر
maman
15 شهریور 93 8:46
نیکانی کجایی ؟ داره یه ماه میشه که آپ نمی کنی شنیدم رفتی شهربازی ... انشاالله همیشه به تفریح و شادی
maman
15 شهریور 93 8:50
ایـــن راه اگـــر خــــاره و خــــارا، بطلــــب! گــــر قابـــل آبلــــه اســت ایـن پــا، بطلــب! «دســت از طـلب...» آه، فــــال خــــوبی آمــــد یعنـــــی تـه مطـــلب ایـــــن که: آقـــــا! بطـــلب عیدتون مبارک