محمد نيكانمحمد نيكان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

نیکان تک ستاره شبهای من

عيد قربان مبارك

1393/7/19 10:58
نویسنده : مامان مرضیه
485 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل گلي مامانم .مطالب جا افتاده زياد دارم بزار اول از عيد قربان بگم كه 1 شنبه هفتهپيش بود .شبش با خاله اينا يه د.ري زديم بعد رفتيم قعه شام خورديم و شب آمديم خوابيديم بابايي كه طبق معمول اول صبح رفت سر كارش .منم از شب  خيلي احساس درد تو مچ دستم حس ميكردم خلاصه صبح بيدار كه شدم ديدم مچ دستم ورم داره و خيلي درد ميكنه .زنگ زدم مادر جون آمد با روغن چرب كرد و بست خاله اينا ظهري آدن ناهار كه خورديم دستمو با كردم نشون دادم علي آقا گفت اين كه خطر ناكه پاشين بريم دكتر رفتيم اورژانس .متخصص كه كسي نبود عم.مي هم كه نرفتم .ساعتاي 8 شب بابايي آمد از اينكه بهش نگفته بودم يه كم دلخور شد.آخه كاري از دستش كه بر نمييامد گفتم اين همه راه نكوبه بياد.زياد حرف نزنم خلاصه ذ.ز بعد با بابايي رفتيم دكتر اصغري گفت تاندونه دسستت ضربه خورده وحالا كجا من كه نفميدم بايد جا بندازم و گچ بگيرم .الان دستم تو گچه.اين چند روز خيلي بهم سخت گذشت .رزرو داشتم مجبور بودم كار مشتريا رو انجام بدم خيلي به دستم فشار مييامد و بعضي وقتا واقعا كلافه ميشدم.

اين كاردستي عيد قربانته

اينم شارلوت لاكپشتي كه جمعه واست درست كرده بودم

اينم ليوان بستني ساز كه خانم دايي رضا از بندر عباس واست سوغاتي آوردن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامانی عرفان
20 مهر 93 8:18
سلام خوبی !!! خدا بد نده ... الان بهتری انشائ الله ؟ واقعا خسته نباشی از این همه فعالیت ... عید غدیر خم رو هم تبریک میگم ... لحظه هاتون خوش ...
مامان مرضیه
پاسخ
سلام .ممنون.بد نيستم .فعلا كه تو گچه دستم .دعا كن باز كه كنه خوب شده باشه. منم عيد بسيار خوبي براي شما و خانواده محترم آرزومندم.سلام برسونيد و عرفان جان . ببوس
سارا مامان یزدان
20 مهر 93 23:52
مرضیه خانم عزیز سلام عید غدیر رو بهتون تبریک میگم. خیلی ناراحت شدم. درکتون میکنم خودم وقتی یزدان رو حامله بودم پام 20 روز تو گچ بود. گاهی لازمه اینجوری قدر سلامتیمون رو بدونیم. ان شاله زود گچ رو باز کنید...
مامان مرضیه
پاسخ
سلام سارا جون خيلي خوشحال شدم پيامتونو ديدم وخيلي هم دلم واستون تنگ شدهوواقعا سلامتي نعمتي كه تا از دستش ميديم قدر شو ميدونيم.يزدان جونمو يه بوس محكم بكن و به همسر گرامي سلام برسونين .به اميد ديدار
رقیه
22 مهر 93 9:50
مرضی؟؟؟ چرا توگچ؟؟ وا من چرا هیچی نمیدونم پس الان بهتری؟ نگران شدم هيچي بابا بلايون د خزيده.راستي راجع به لباسا يادم رفت پي ام قبليت بگم.آره فرمه مهد شون خيلي خوشكله واقعا.مهد آرين كه پارسالم ميرفت
رقیه
22 مهر 93 9:52
آهان حالا خوندم بالا رو. مراقب خودت باش
مامان
27 مهر 93 12:46
انشاالله بهتر باشین راضی خانوم گفتن واقعا ناراحت شدیم . و دورادور احوالپرس بودیم این سماوره کجاست؟