چرا رفتي
سميراي قشنگم .دختر شيرين زبون ما آخه چرا اينقدر زود پر كشيدي .عزيزم جگرم آتيش گرفت سوختم از غم رفتنت هنوز چيزي از روزاي عقدت نميگذره با دستاي خودم واست سفره عقد چيدم چه آرزوها كه واسه عروسيت داشتي .فرشته قشنگم بدون هنوز باورم نميشه كه سميراي قشنگم پيش ما نيست بدون ياد تو هيچ وقت از دل هيچ كس بيرون نميره تو هميشه زنده و جاودانه اي .واي وايييييي سميرا جون غمت خيلي سنگينه تو يه آدم معمولي نبودي فرشته اي بودي كه جات فقط و فقط تو آسموناست پيش خانوم فاطمه زهرا كه درست روز تولدش تو رو به جشن آسمونيش پيش فرشته هاش دعوت كرد.واي كه نميدونم چي بايد بنويسم بغض بزرگي تو گلومه و چشمام هميشه و هر لحظه از سوز فراق تو اشك بار. معصومم آخ كه چه معصومانه و بي گناه پرپر شدي.سميراي نازنينم كاش ميشد فقط يه بار ديگه توي آغوش بگيرمت و فرياد بزنم كه خيلي دوست دارم .موقعي كه رو دست جمعيت ميبردنت خيلي گفتم فرياد زدم سميرا نرو تورو خدا برگرد اما تو نشنيدي و رفتي .نازنينم رفتي و خوابيدي زير خروارها خاك جايي كه همه بايد بريم آما براي تو خيلي زود بود خيلي زود .دلم ميخواد يه دنيا برات حرف بزنم اما دستام ميلرزه موقع نوشتن .گل نازم :
خوابيدي بدون لالايي و قصه بگير آسوده بخواب بي درد و غصه
ديگه خورشيد چهرتو نميسوزونه جاي سيلياي باد روش نميمونه
ديگه بيدار نميشي با نگروني يا با ترديد كه بري يا كه بموني
دلتو بردي با خود به جاي ديگه اونجا كه خدا برات لالايي ميگه
سميرا دختر دايي نازنيم بود كه تو سن جوني دقيقا روز زن كنار خيابون واستاذه بوده يه از خدا بيخبر با سرعت بالا رانندگي ميكرده و ماشينش منحرف ميشه و مي ره رو سميراي معصومم و در جا پر پر ميشه
دوستاي خوبم براي شادي روح سميرا جوون عزيزمون يه فاتحه بخونين از خداي مهربون بخواين تا با بزرگي خودش همه مردگان رو ببخش و بيامرزه الهي آمين