مهد جديد و جشن يلدا
سلام فسقلكم.از اول سال ميخواستم مهد تو عوض كنم اما همش نگران اين بودم كه شايد از نظر روحي بهت لطمه بخوره و تا بخواي به محيط جديد عادت كني يه كم واست سخت باشه و گفتم بي خيال بزار امسالم همون مهد باشي مديريت جديد هم به من قول داد اوضاع مهد و سر و سامان بده كه با اين كه 3 ماه از سال گذشته بود باز اونجو كه دل من ميخواست نشده بود خلاصه دل و زدم به دريا و تو هفته گدشته كه تقريبا يه روز در ميون تعطيل بود بردمت مهد غنچه ببينم از اونجا خوشت ميياد يا نه اصلا فكر نميكردم اينقدر راحت جاي جديد و بپذيري .روز اول يه كم زودتر آمدم دنبالت كه گفتي مامان چرا اينقدر زود اومدي فردا دير تر بيا خلاصه عاشق مهدت شدي منم خيلي از اين بابت خوشحالم .ايشالاه موفق باشي پسر گلم.امروز هم جشن يلدا واستون گرفته بودم البته هنوز ميز شون كامل آماده نشده بود كيك هندونه اي داشتن كه نرسيده بود وخود هندونه و هم داشتن هنوز آماده ميكردن اما من چون عجله ئاشتم كنار همون ميز نصفه نيمه ازت عكس گرفتم