محمد نيكانمحمد نيكان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

نیکان تک ستاره شبهای من

تولد مهداد جون

سلام گلكم .اينو اول بگم كه يه كم سرماخورده اي و ديروز با .بابا مجيد رفتي دكتر و 3 تا شربت واست داده واسه همين امروز بردمت خونه مامان جون تا استراحت كني كه 4 روز ديگه هم جشن پايان سالتونه تا اون موقع ايشالاه خوب بشي.خيلي وقته عكس نزاشتم ماه پيش ت.لد مهرداد جونو داشتيم .اينم چند تا عكس.   اينم كادووي شما كه به مهرداد جون دادي. ...
4 خرداد 1394

سال 94 مباركككك

سلام فسقل مامانيييي.اين ا.لين پست سال 94 هست كه ميزارم .يه كم درگير بودم و دير مطالب و ميزارم.اواسط اسفند اسباب كسي بخ خونه خودمونو داشتيم .بالاخره با تمام فراز و نشيب ها  تو خونه جديد ساكن شديم و سال 94 رو تو خمنه خودمون آغاز كرديم.انشالاه اين سال سال خوب و پر بركتي برامون باشه .دندون پايينيت لق شده بود كه بابايي واست كندش عكسشو ميزارم.همره عكس تو لحظه سال تحويل.من همون شب سفره عروس داشتم و تا آخر شب از تالار جمعش كردم شد  و رسيدسم خونه شد ساعت 1.اينقدر خسته بوذم كه نگووووووو كلا آخر اسفند فقط بدو بدو داشتيم.سريع سفره هفت سيني جوركردمو چيدم تو هم موقع سال تحويل بيدار بودي عشق من و ازت عكس گرفتم اما با همن لباساي تو خونت.به جز كلي ...
10 فروردين 1394

مهموني دوستانه

سلام گل گلي مامان.سميه جون از دوستاي دبيرستانم از تهرا آمده بود با بچه ها قرار گذاشتيم همو ببينيم.اول قرارمون بابا حاجي بود اما به پيشنهاد سميه جون كه گفت بريم خانه كودك تا بچه هام بازي كنن رفيتيم اونجا. همون جا كه من تولدتو گرفتم.واي كه برعكس چه شلوغ بود .يه مهد كودكم آورده بون نشستيم اينقدر خنديديم كه نگو كلي خوش گذشت بهمون.منم كيك پختم بردم دور هم خورديم .كيك رنگين كموني اينقدر سرگرم هم شديم و كر كر خنده كه يادم رفت ازت عكس بگيرم   ...
8 بهمن 1393

تولد پرهام جونم مبارك

27 دي تولد پرهام جونو داشتيم خانواده ما و علي آقا خونشون دعوت بوديم و دور هم يه تولد خوشكل واسه پسرمون گرتيم .ايشالاه سالهاي سال زنده و سلامت باشي گل پسرم اينم كيك مامان پزش كه خيلي خوشكل و خوشمزه بود اينم نيكان ما كه هد و كلاه و نقاب همه رو رو هم پوشيده با بدبختي اونا رو در آورد اما هد همچنان سرشه اينم بادكنكاي انگري برد وواي چه بامزه شده بودن هنراي ماماني پرهام جون اينم فشفشه بارون كه پرهام از ترس در رفت بغل پدر جونش اينم كادووي ناقابل نيكاني .چون اسكوترنيكانو خيلي دوست داشت ما هم تصميم گرفتيم واسش بخذيم البته برچسباي روش هنوز چسبونده نشده مبارك و مبارك ومبارككككككككككككككككككككككككككك ...
4 بهمن 1393

مهد جديد و جشن يلدا

سلام فسقلكم.از اول سال ميخواستم مهد تو عوض كنم اما همش نگران اين بودم كه شايد از نظر روحي بهت لطمه بخوره و تا بخواي به محيط جديد عادت كني يه كم واست سخت باشه و گفتم بي خيال بزار امسالم همون مهد باشي مديريت جديد هم به من قول داد اوضاع مهد و سر و سامان بده كه با اين كه 3 ماه از سال گذشته بود باز اونجو كه دل من ميخواست نشده بود خلاصه دل و زدم به دريا و تو هفته گدشته كه تقريبا يه روز در ميون تعطيل بود بردمت مهد غنچه ببينم از اونجا خوشت ميياد يا نه اصلا فكر نميكردم اينقدر راحت جاي جديد و بپذيري .روز اول يه كم زودتر آمدم دنبالت كه گفتي مامان چرا اينقدر زود اومدي فردا دير تر بيا خلاصه عاشق مهدت شدي منم خيلي از اين بابت خوشحالم .ايشالاه موفق باشي پس...
8 دی 1393

تولد آريا

تولد آريا جونم مبارك و مبارك .ايشالاه هميشه زنده و سلامت باشي گلكم اول عكس كادمون كه كلي چرخيديم ميخواستم يه چيز خوب و خاص باشه آخرشم اينو خريدم ايشالاه خوشش اومده باشه اينم جلد كادووت آخه عاشق مرد عنكبوتي هستي تم تولدتم همين بود اما من هر چي چرخيدم كادوو يه مرد عنكبوتي نديدم اما چون عاشق هر چي سياه سفيد باشه هم هستي كه كاوو سياه و سفير خريدم .برچسب مرد عنكبوتي هم بهش زدم جيگرتو بخوره عمه.نمي دونم كيكتو چرا اينقدر وحشتناك درست كرده بود يارو     ...
7 دی 1393

شب یلدا

سلام گل گلی مامان,این رلت هندوونه رو به مناسبت یلدا واست پختم که خیلی خوشت اومد و حسابی خورد اينم برش زدش ...
3 دی 1393

هديه هاي تولد

از همه با كيووها عكس گرفته شد اما من از باز شده كاووها تو خونه عكس گرفتم ميزام تا بهتر ديده شه مامان جون و باباجون مثل هر سال تو دفتر چه ات پول ريخته بودن كه دستشون درد نكنه حالا ازش عكس ميگيرم ميزارم اين هديه مهرداد جون كه دست خانم دايي و دايي درد نكنه خيلي هم گرونه و تو زحمت افتادن خيلي دوس داري هديه تو هديه آريا جونم يه ارگ حرفه اي .دست دايي جون درد نكنه. اينم گرونه واقعا منو خجالت دادن .خيلي ارگ تو دوست داري اينم هديه پرهام جيگري كه دست خاله جون درد نكنه تو زحمت افتادن واقعا يه كارت هديه از طرف مادر جون بيجاري و لباس سبزه رو هم عمو ميلاد واست گرفته بود ديستشون درد نكنه واقعا .لباس زرد رو هم نگين زهرا و ...
28 آذر 1393