مامانی آمد
سلام به همه دوستان من آمدم ار سفر و از همه دوستان که تولد نیکانو تبربک گفتن کمال تشکر رو دارم مخصوصا از خاله جون که پست تولدشو گذاشته ممنونم.آره بازم سفر کاری بودو خرید واسه مزون تصمیم گرفتیم دوباره نیکانو بزاریم با چشمای اشک آلود.آخه فقط بدو بدو داریم از تفریح خبری نیست اما این دفه پسرکم بزرگ شده و وابسته یه مقداری سختش بوده شب آخری که زنگ زیم حالشو بپرسم کفت مامانی بیا دیکه من نمیتونم تلاش کنم .قربونش برم منظورش این بود نمی تونم تحمل کنم .امیدوارم بزرگ که بشی اینو بفهمی که قفط به خاطر اینکه اذیت نشی تورو نبردیم .تولد پسرکمم رو هم یه کم یا تاخیر امشب با خاله جون باباجونو مامان جون میگیریم ده مقدار مریض هم هستم زیاد نمی خوام کاری بکنم فقط واسه شاد کردن دل عشقم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی