کلاس ژیملاستیک اززبون مامانی
من به نیکان جونم قول داده بودم یه کلاس وزرشی واسش ثبت نام کنم چون تابستون نمی برمش مهد از اون جایی که کارای ورزشکاری رو به قول خودش خیلی دوست داره گفتم بفرستمش زیملاستیک بعد کلی گشتن و پرسو جو بلاخره یه جایی پیدا کردم (اینم بگم هر کی از اول تابستون نیکانو دیده پرسیده کلاس چی میری میگه زیملاستیک) رفتم پرسیدم گفت 4 سال به بالا دیگه با کلی اصرار که پسرم خیلی علاقه داره و از این حرفا گفتن بیارینش روزای فرد .خلاصه روزش رسید بردیمشو آقا از در تو نمی یاد گیر داده نمی خوام برم منم رفتم اداره دارایی یه کم پایین تر از کلاسشون کارمو انجام دادم از سر برگشت کلی تو گوشش خوندم قبول کرد بریمو دیگه آخرای کلاس بود یه کم نگاه بچه ها کرد .بعضیها لباس داشتن از اونجا رفتیم لباس مخصوص هم گرفتیم شاید آقا ذوقی نشون بده و بره .جلسه بعدی هم آمادش کردم با هم رفتیم یه کم اول نگاه میکرده با کلی خواهش و التماس رفته با کمک مربیش از روی خرک پریده باز اومده میگه بریم خلاصه با هم آمدیم و بی خیال شدیم جلسه بعدم من کا داشتمو نرفتیم حالا تا ببینیم فردا چیکار میکنه این آقا کوچولو.البته با لباساش ازش تو خونه در حال انجام حرکات نمایشی عکس گرفتم .عاشق این جور کاراست نمی دونم چرا تو کلاس وای نمیسته البته به قول خودش که تو کلاس همش بهش میگفتم برو مامان ببین چه حرکات خوبییاد میدن صداشو کلفت میکنه میگه من خودم وهمرو بلدم وای که چقدر جیگر میشی تو این لباس