یه اتفاق جالب
٥ شنبه که مامانم آمده بود مهد کودک دنبالم یاشتیم میرفتیم که سوار ماشین بشیم که یهویی یه بچه گربه یا به قول خودم یه پیشی کوچولود ناز دوویید طرفم منم که عاشق پیشییام نزدیکش شدم و کنارش نشستم مامانم هم از فرصت استفاده کرد و ازمون عکس گرفت طفلی پیشیی خیلدگرسنه بود انگاری ازم کمک میخواست مامانم هم تو کیفمو نگاه کرد دید کیکمو نخوردم واسش ریختیم اونم بس گرسنه بود خوردش ...
نویسنده :
مامان مرضیه
12:47