محمد نيكانمحمد نيكان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

نیکان تک ستاره شبهای من

سفرنامه قشم4

خوب از هرچه بگذريم سخن خريد خوش تر است خانوما كه همون روز اول سيتي سنتر قشم كلي خريد كردن و يه روزم رفتيم درگهان مابقي خريدها اما بازم آمديم همه ميگفتن ما كه چيزي نخريديم كاش بيشتر خريد ميكرديم اينم اسكيتاي خوشكلي كه ماماني و بابايي واسه من خريدم همونجا پوشيدم و به كمك مهرانا و مهرداد جون تونستم سريع ياد بگيرم و خودم راه برم اينجا هم هتل هرمز بندر عباس هست كه سر برگشت اونجا نهار خورديم ماماني هم كه طبق معمول دوربين به دست: ...
19 فروردين 1393

سفرنامه قشم 3

جاهاي ديدني كه رفتيم جزيره هنگام برا ي ديدن دلفين ها خيلي باحال بود سوار قايق شديو رفتيم وسطاي دريا دلفين هاي خوشكل دسته جمعي شنا ميكردن ما هم چشامونو زوم ميكرديم تا بيان بالا و وقتي پيدا شون ميكرديم كلي ذوقققق.البته اينم بگو من تا قايق سريع ميرفت جيغ ميزدم و ميترسيدم . ساحل ناز:يه جايي هست كه تا ظهر آب دريا بالاست و از ظهر به بعد ميياد پايين طوري كه همه آما پياده تا جزيره روبهرويي ميتونن برن و ميشه پيست اتومبيل راني ماشينا بسيار صحنه دلنشيني بوجود ميياره و واقعا قدرت خداوند رو اينجور موقع ها درك ميكني فقط بايد گفت خدايا شكرت. اينم قيافه هول زده من روي قايق البته قيافه پرهامم ديدني پشت سرم اون بچه كه زبونش بند آمده بود پشت سر...
19 فروردين 1393

سفرنامه قشم 2

عكس سيتي سنتر قشم كه تازه ساخته بودن و خيلي خوب بود بالاشم يه شهربازي عالي داشت من هم با مهردادجون كه يه دل سير از بازي در آورديم: ...
19 فروردين 1393

سفرنامه قشم1

سلام دوستاي خوبم 10 عيد كاراي مزون ماماني تمام شد و با باباجون و خاله جونو دايي جون اينا برنامه سفر به قشم ريختيم و راهي شديم عصر رسيديم بندر عباس و يه سوييت گرفتيم و صبحم به سمت بندر پل حركت كرديم تا سوار لنج بشيم و بريم قشم جاي همه خالي خيلي خيلي خوش گذشت بريم سراغ عكسا: عكس سوار لنج در رفت و برگشت: ...
19 فروردين 1393

عيدانه نويسي

سلام به به عيد همگي مبارك امسال ما كه سالمونو خيلي خوب شروع كرديم چون سال تحويل رو خونه باباجون اينا بوديم خيلي خوش گذشت پدربزرگ مادر بزرگ (بابا و مامان باباجون)هم بودن همه دور هفت سين نشستيم و سال نو رو آغاز كرديم ايشالاه سال پر بركتي برا همه باشه.عكس ها هم همه دست جمعي نميشه گذاشت يه عكس از سفره هفت سين خونه خودمون ميزارم كه ماماني خيلي خودشو زحمت داده همونايي كه مهدمون داده رو گذاشته روي ميز و تمام اين سبزه هم كار كلاسي خودمونه يعني فقط كلاس ما داشتن و خودمون كاشتيم و آب داديم تو مهدمون به كمك مربي.   ...
2 فروردين 1393

عيد همگي مبارك

عكس كه از طرف مهد رفتيم آتليه گرفتيم (اينا لباساي عيدمه كه بابايي از تهران گرفته) راستي جشنواره سبزه عيد مهدموه ما برنده شديممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم يه جايزه هم بهم دادن دست ماماني درد نكنه از حق نگذريم واسش زحمت كشيد.يه جعبه مداد رنگي و يه دفتر نقاشي ماژيكي اگه شد عكسشو ميزارم سفره هفت سين ويترين مزون ماماني: چون ميزاشو واسه سفره عقداش لازم داره و سخت همش باد از تو ويترين درشون بياره همونجوري ساده وسايلو گذاشته   ...
28 اسفند 1392

جيگر ماماني

سلام جيگر ماماني .ديروز واست كفش خريدم آوردم خونه اينقدر خوشت اومده بود كه اصلا از پات در نميياوردي تمام روز پات بود و شبم با همونا خوابيدي و من آخر شب از ژات در آوردمشون تازه صبحم با همونا رفتي مهد و افتتاح كرديدشون ديگه.قربونت بشم اينقدر پسر با ذوقي هستي
27 اسفند 1392

جشنواره سبزه عيد

قبلا گفتم سبزه كاشتم مدل در مدل .از اونجايي كه خيلي زود دست به كار شدم سبزه هام خراب شدن 2 تا سبزه آدمك بود البته من با همون شاهي كاشتم كه بايد تخم چمن ميبود آذمكاش خيلي خوب در آمدن .بيچاره بابايي تمام شهرو دنبال خاك اره چرخيده تا از پاييناي شهر گير آورده آخه همه ام دي اف كار شدن.سال نو مبارك نوشتم كه خوشكل شد اما ميگم زود كاشتم آخريام حوصلم سر رفته بود خوب آب ندادم خشك شد ريختم بيرون خلاصه كلي زحمت كشيده بودم كه يادمم رفت ازشون عكس بگيرم .سبزه اصل كاري روي دامن عروسك بود كه اونو 20ام دوباره كاشتم يعني اولي و چاره كريم انداختم دور يكي ديگه كاشتم دوباره دامن درست كنو كلي بدبختي كه كثل اولي خوب نشد اينم عكسش كه امروز بردم مهد سيني زيري از سري ...
25 اسفند 1392